پیوند زیبامونپیوند زیبامون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
آوینا بهارآوینا بهار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
احمد آریناحمد آرین، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

بهار زندگی

تولد پسرم

1396/8/24 9:27
نویسنده : َشقایق افشار
367 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دقیقا شروع هفته ۳۶ بود که وضع و حال من غیر قابل تحمل شده بود و احساس میکردم حرکات پسرم خیلی کم شده.به همین خاطر برای ویزیت رفتم پیش دکتر.در کمال ناباوری دکتر بهم گفت که حدس من درسته هم آب دور جنینی کمه و جنین دچار زجر تنفسی شدیده و زودی توی بیمارستان خصوصی نامه بستری برام دادن و بماند که توی اون بیمارستان برمن چه گذشت.به زور دارو و با ماسک تنفس میکردم.و واقعا حالم بد بود.آمپولهای بتامتازون رو هم تزریق کردن که اگه قرارشد سزارین اورژانسی بشم مشکلی برای بچه پیش نیاد.فردای اون روز توی ویزیت حالت من و نی نی نرمال شده بود و هردو مرخص شدیم.خوب رفتیم خونه مامانم و بیحالی عمومی من شروع شد.تا شب کم کم حالم بد و بدتر شد تا اینکه دقیقا ۸ شب دچاریه سردرد شدم که خدابه هیچ کسی نشون نده با هر دارویی که میتونستم مهارش کنم امتحان میکردم اما انگار نه انگار.تا اینکه صبح دوباره توی همون بیمارستان خصوصی بستری شدم و هر مدل آزمایش و داروی خواب و داروی ضد درد رو تا شب روم امتحان کردن اما دریغ از یک ذره تفاوت.دوباره اومدم خونه و سردردی من ادامه پیدا کرد تا عصر فردا و من کارم به زجه کشیدن رسیده بود دیگه نا نداشتم راه برم و حتی حرف نمیتونستم بزنم و هیچی حالیم نبود.تا اینکه بردنم پیش دکتور قبلیم که سزارین قبلی ام رو انجام داده بود و اون با یه ازمایش ساده تشخیص مسمومیت بارداری و حکم بستری شدن من رو توی بیمارستان دادن.اما به هر بیمارستانی که مراجعه میکنیم به خاطر حالت وخیم من منو قبول نمیکردن.تا اینکه توی بیمارستان دولتی پیش همین دکتر بستری شدم و چشمتون روز بد نبینه آمپولهای سولفات منیزیم هر ۴ ساعت برام تطبیق میشد.تا اینکه بعداز ۵ شب من ۵ دقیقه خواب به چشمم اومد و هفته ۳۶ بارداری ختم شد.اولین روز از هفته ۳۷ بود که منتظر ویزیت دکتر بودم و زجه های من ادامه داشت که بنابه تشخیص دکتر سزارین اورژانسی شدم و پسرم رو با وزن ۳۴۰۰ گرم گذاشتن توی بغلم وقتی از اتاق عمل اومدم بیرون هیچ دردی نداشتم و دلم میخواست بعداز یک هفته بیداری فقط بخوابم.خیلی عذاب وجدان دارم که نتونستم بچه رو تا هفته ۴۰ نگه دارم.ناف پسرم بعداز یک ماه افتاد.و دچار عفونت ادراری شد و ختنه اش کردیم. و مجرای اشکی چشمم هنوزم بسته است.خیلی مشکلات رو دیدم بماند که رخمم باز شده بود و الانم هنوز درد دارم.با تمام این مشکلات تنها آرزوم سلامتی هردو تا فرزندانم هست و بس و شفای پسرم.آمین یا رب العالمین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)