پیوند زیبامونپیوند زیبامون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
آوینا بهارآوینا بهار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
احمد آریناحمد آرین، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

بهار زندگی

ورود به ماه پنجم بارداری مبارک شیطون بلا

سلام عزیز تودلی  تنبل مامان. خیلی کم تکون میخوری.منو نگران نکن همش تکون تکون بخور تا از تکونات جون بگیرم. محمد این روزها خودشو سفت میکنه بازم منو میترسونه از تکرار انقباضات که در بارداری قبلی داشتم. اما بعد میبینم انقباض نیست.یه نی نی شیطونه که خودشو گوله میکنه و شکمم رو کج میکنه. شکرخدایا. چند روز دیگه نذری میپزم برای تضمین سلامت پسرم ودخترم.اما موندم چی بپزم!!!! خدایا واقعا نمیدونم چه جوری شکر گزار این نعمت های دست نیافتنی ات باشم.اگه آدم دایم سربه سجده هم باشه نمیتونه جبران یه لحظه ازین لذت ها رو بکنه. میمیرم برات تابینهایت خدا.
29 فروردين 1396

ضربات تو دلیل زنده بودنم

سلام پسر نازم. به پاس مادر بودنت ضربه هایت را قوی تر کن که میروم تا اوج با هر ضربه ات.خاطرات شیرین آوین مهتاب زندگی ام در دلم زنده میشود با هر ضربه ات.گویا دخترکم دوباره به دلم آمده.اما نه اینبار خورشید در دلم تابیده و محمدم پدیدار شده است.پسرم فقط به وقت بیا و سالم و صالح بیا.برای سلامتی ات یک ملیون صلوات نذر کرده ام و امروز به فضل خداتمام میشود.و هم چنان ختم قرآنم هم فقط جزء 14 باقی مانده.هر دو هدیه به آقایم صاحب الزمان برای سلامتی شان و همچنان ضمانت سلامتی تو و آوینم. دوستتان دارم فرزندان عزیزم.آوین و محمدکوچکم. خدایا فرزندانم را که هر دو تحفه ناب تو اند در پناه خودت بزرگ و قوی بساز و سالم و صالح نگهشان بدار. آمین یا رب العالم...
21 فروردين 1396

از ترس نبودنت دلم میلرزد...

خدایا تویی که همه باورم هستی.تویی که خلقم کردی و زیستن را به من بخشیدی. تویی که سبحان و بهار را بخشیدی. توراباهمه عظمت و جلالت قسم میدهم.تا آوین و محمد را برایم حفظ کنی. خدایا باز به همان هفته شانزدهم نزدیک میشویم.تنها یک روز به ورود به هفته شانزدهم مانده است.هفته آخرین شادی ام.هفته ای که با ختمش سبحان هم رفت.و هفته ای که بهار در بطنم بود و اسیر بسترم کرد. خدایا به لطف و کرمت قسم. کمکم کن تا بارداری راحتی داشته باشم.تا ازین زمان تلخ به سلامت بگذرم. خدایا مرگ و زندگی به دست توست.عزیز دردانه ام را به سلامت به آغوشمان بیار. دلم خیلی گرفته.با اینکه همه چیز نرمال بود.عزیز دردانه همین لحظه حرکت میکند و مرا تا اوج میبرد.خدایا د...
14 فروردين 1396

سونوگرافی تعیین جنسیت فندق در ختم هفته 14

سلام دیروز اخرین روز هفته 14 بود مصادف با اول رجب.نذر کرده بودم اگه سرویکس مشکلی نداشته باشه و نی نی سالم باشه نذری بپزم. بله دیروز سرویکس من 50میلی بود و شکل V هم نداشت قشنگ بهم نشون داد مثل یه کانال صاف و یکدست بود.و جنسیت نی نی رو پسملی حدث زدند.البته هفته 11 هم گفته بودند احتمالا پسره.بااین حال من هنوز مشکوکم. خدایا شکرت.دکتر گفت که 5 سانت سرویکس اصلا با عقل جور در نمیاد که دوخته بشه و فعلا با همین امپول ها و شیافها ادامه میدیم. عکسشم بهم نشون داد اما من هیچی سردرنیاوردم حتی با موبایلم گرفتم  ...
9 فروردين 1396

ورود به ماه چهارم بارداری و شروع استرسهای مادرانه

سلام به گل قشنگم آوین و به فندق تو دلی که الان 12 هفته و 5 روزشه.هفته قبلی قراربود با تشخیص دکترم سرکلاژ بشم.اما رفتم 2 جای دیگه چک کردم طول سرویکسم 50 میلی بود.و تصمیم گرفتم دکترمو اینبار عوض کنم و الکی نرم زیر تیغ جراحی. خوب این دکتر جدیدم بهم کلی روحیه میده و قرار هفته دیگه که 14 رو تموم کردم برم برای اندازه گیری دوباره طول سرویکس. خوب.ماه چهارم 2 روز دیگه شروع میشه.ماهی که سبحان رو در 16 هفتگی از دست دادم.و آوین رو در 17 هفتگی استراحت مطلق شدم.خدایا کمکم کن اینبار این مشکلات پیش نیاد و بتونم این نی نی رو با همین قرصهاو امپولها نرمال نگه دارم نمیدونم چرا دوروزه شکمم درد میکنه.خدایا خودت کمکم کن.همیشه از ماه چهارم بدم میومد.اما با...
29 اسفند 1395

ورود به ماه سوم بارداری

سلام فندق مامان. با اینکه هنوز ندیدمت خیلی دوستت دارم.آخر این هفته میرم سونو ببینم اصلا هستی یا نه...هاهاها خوب بهت تبریک میگم وارد ماه سوم بارداری شدی. اما خیلی اذیت میکنی.اصلا نمیتونم غذابخورم.و داغونم. خدایا عزیز بغلی و تودلی رو به تو میسپارمشون.خودت از هردوشون محافظت کن.
1 اسفند 1395

من دارم میمیرم

الان که دارم مینویسم کنجد 47 روزشه و من دارم میمیرم از ت  ه   و   ع      هفته پنجم وششم رفتم نه قلبی بود نه کنجدی یه سیاهی بود فقط. خدایا شکرت ازت خواهش میکنم این همه سختی کشیدن روبی ثمرنزار وای خدای من حالم بدهههههههههههههههههههه
18 بهمن 1395

زبان قاصر است به خاطر شکرگزاریت.

این کنجدتودلی اصلا اذیت نمیکنه.قربونش برم فقط پهلوی چپم شدید درد میکنه.خداکنه سالم باشی و سالم بیای بغلم و مثل خواهرت اسیر رختخوابم نکنی شیطون بلا.الان فقط 32 روزه ای. فرداهم سالگرد تلخ رفتن سبحانه نمیخوام با یاد اوری اش خودمو زجربدم.فقط میگم روحش شاد.و ازخدامیخوام داغ رفتن اولاد رو به هیچ کس نشون نده. عزیزم زود بزرگ شو بیا بغلم وزندگی سه نفره مارو حسابی شلوغ ترکن. آمین
3 بهمن 1395

ََشاید باید بازهم صبرکرد...

سلام.نمیدونم باید خوشحال باشم و لحظه شماری کنم یا شاید باید بازهم صبرکرد. ماه قبل دچار عارضه حاملگی پوچ شده بودم و ازتکرارش وحشت دارم دیروز 26 سیکل و امروز 27 سیکل تست بارداری زدم.هردومثبت. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و مارستگار
28 دی 1395